جدول جو
جدول جو

معنی قهرمان کردن - جستجوی لغت در جدول جو

قهرمان کردن
فرمانروا کردن، کار فرمانروا کردن، پهلوان شناختن، نگهبان کردن محافظ و مراقب ساختن: گرگ را بر میش کردن قهرمان باشد ز جهل گربه را بر پیه کردن پاسبان باشد خطا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
مداوا کردن، معالجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قربان کردن
تصویر قربان کردن
ذبح کردن حیوانی حلال گوشت مانند گاو یا گوسفند و شتر در راه خدا و صدقه دادن گوشت آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرمان کردن
تصویر فرمان کردن
اجرای فرمان کردن اطاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قربان کردن
تصویر قربان کردن
فدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهمان کردن
تصویر مهمان کردن
کسی را بعنوان مهمان پذیرایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمان کردن
تصویر فرمان کردن
((~. کَ دَ))
اطاعت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درمان کردن
تصویر درمان کردن
Cure, Heal, Remedy, Treat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قهرمان شدن
تصویر قهرمان شدن
Champion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
лечить , исцелять , исправлять
دیکشنری فارسی به روسی
стать чемпионом
دیکشنری فارسی به روسی
лікувати , лікувати , лікувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
стати чемпіоном
دیکشنری فارسی به اوکراینی
curare, guarire, rimediare, trattare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
curar, sanar, remediar, tratar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
genezen, verhelpen, behandelen
دیکشنری فارسی به هلندی
चैंपियन बनना
دیکشنری فارسی به هندی
รักษา , เยียวยา , รักษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
عالج , يشفي , يعالج
دیکشنری فارسی به عربی